شرح دعای سحر| سیر در مقام جمال و جلال الهی از زبان انبیاء و اولیاء
بعضی فقرات دعای سحر مانند دعای کمیل بالاتر از آن است که برای ما ممکن باشد از زبان خودمان با خدا سخن بگوییم، زیرا مقام معرفت بالایی لازم است. پس بهتر است زبان خود را به منزله زبان انبیاء و اولیای الهی قرار دهیم و خداوند را از جانب آنان بخوانیم.«دعای سحر» یکی از دعاهای عظیمالشأنی است که از امام رضا علیهالسلام روایت شده و آن حضرت فرموده است: این دعا، دعایی است که امام باقر علیهالسلام در سحرهای ماه رمضان میخواند.
در عین حال یکی از آثار فاخر و ارزشمند امام خمینی (ره) «شرح دعای سحر» است؛ اثری که امام خمینی (ره) آن را در حدود 27 سالگی خود تألیف کرده و نشان از دانش و عرفان والای ایشان از دوران جوانی دارد.
خبرگزاری تسنیم به منظور آشنایی بیشتر مخاطبان با مفاهیم و مضامین والای دعای سحر که خواندن آن در سحرهای ماه رمضان توصیه شده، به بررسی بخشها و نکاتی از امام خمینی (ره) درباره این دعای ارزشمند و والا پرداخته است.
نکات مهم فراز ابتدایی از این دعای شریف را میخوانیم:
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِأَبْهاهُ وَكُلُّ بَهائِكَ بَهِیٌّ، اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّهِ.
خدایا، از تو درخواست میکنم به حق زیباترین مرتبه از زیباییات و همه مراتب زیباییات زیباست، خدایا از تو درخواست میکنم به حق همه مراتب زیباییات.
- عالم هستی در منظر عرفان اسلامی در دو بخش کلی دستهبندی میشود: 1- عالم شهادت: شامل همه آنچه ما با چشم سر مشاهده میکنیم، مانند وجود خودمان، زمین، آسمان، ساختمان ها و... 2- عالم غیب: شامل آنچه از دید چشم سر ما پنهان است مانند خداوند، بهشت، جهنم و...
- موجودات در عالم نیز در سه بخش کلی دستهبندی میشوند: 1- مرتبه عقلی: کاملاً مجرد مانند خداوند؛ 2- مرتبه مثالی: موجوداتی که نه کاملاً مجرد هستند و نه کاملاً مادی مانند جن و فرشته؛ 3- مرتبه حسی: موجوداتی که قابل دیدن هستند مانند زمین و آسمان.
- انسان تنها موجودی است که دارای همه مراتب عقلی و مثالی و حسی است و عوالم غیب و شهادت در او نهفته است. درواقع انسان وجودی حسی دارد که با طی کردن مراحل عبادی و سلوک معنوی میتواند به مراحل بالاتر یعنی مرتبه مثالی و عقلی برسد.
- چون خداوند پرورنده انسان جامع کامل است، سزاوار است انسان پروردگارش را به نامی بخواند که مناسب مقام پروردگار باشد و در عین حال، انسان را از آنچه با او سازگار نیست حفظ کند. برای همین است که از شیطان رجیم به [نام مبارک] «الله» پناه برده میشود: «فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم» (سوره نحل؛ آیه 98)
- عبارت «إنی» (به معنی همان من...) برگرفته از منیّت دعاکننده نیست، چون منیت با درخواست سازگاری ندارد. بلکه این عبارت (انّی أسئلک) مانند کلام خداوند بلندمرتبه است که میفرماید: «أنتم الفقراء الی الله ؛ شما نیازمند به خدا هستید». اثبات منیّت در مقام خواری و اظهار ناداری نه تنها نکوهیده نیست، بلکه اگر موجب حفظ مقام بندگی و توجه به فقر و نیاز در بیداری دوم (صحو ثانی) باشد، از بالا ترین مراتب انسانیت است.
- درخواست اگر با زبان استعداد باشد رد نمیشود و چنین دعایی مقبول و مستجاب خواهد شد، زیرا اجابت کننده درخواست وجودی تامّ و فوق تمام است و فیض او کامل و فوق کمال است. عدم ظهور فیض و افاضه او به علت کمی استعداد در دعاکننده است و اگر شخص واقعاً مستعد پذیرش فیض باشد، پروردگار او را از خزائنی که بیپایان و فنا ناپذیر است و معادنی که تمام نشدنی و نقصان ناپذیر است بهرهمند میسازد.
- سزاوار است دعاکننده در پاکیزگی باطن و پالایش قلب خود از پلیدیها و صفات رذیله بکوشد تا دعایش از زبان گفتار به زبان حال، و از زبان حال به زبان استعداد، و از ظاهر به باطن سرایت کند و خواستهاش برآورده شود و به مقصود برسد.
- «بهاء» نوری همراه با هیبت و وقار و در بر دارنده جمال و جلال است.
- بعضی فقرات دعای سحر مانند دعای کمیل بالاتر از آن است که برای ما ممکن باشد از زبان خودمان با خدا سخن بگوییم، زیرا مقام معرفت بالایی برای این دعا لازم است. پس بهتر است زبان خود را به منزله زبان انبیاء و اولیای الهی قرار دهیم و خداوند را از جانب آنان بخوانیم و از زبان ایشان به دعا مشغول شویم.
- گذر از مقامها و مراتب گوناگون انسان را از شرایطی که تجلیات و انوار حق را «بهی» و «کامل» (زیبا وکامل) خوانده و در مرحله دیگر بعضی را «ابهی» و «اکمل» (زیباتر و کاملتر) نامیده، به مرتبهای میرساند که درک میکند همگی از تجلیات محض ذات احدیث و انوار خالص جمال نور حقیقیاند. لذا میگوید: «کلّ بهائک بهی. وکلّ شرفک شریف؛ همه زیبایی تو زیباست و همه شرف تو شریف است»؛ زیرا در این مقام هیچ اشرفیتی در میان نیست و تمامی این صفات امواج دریای وجود پروردگار و انوار نور ذات او هستند و همه آنها با کل و کل با ذات متحدند.
- «بهاء» نوری همراه با هیبت و وقار و در بر دارنده جمال و جلال است، اما چون هیبت در بهاء در مرتبه باطن است و نور در مرتبه ظهور، بهاء از جمله صفات جمال محسوب میشود که جلال در آن باطنی است. نیز، چون جمال عبارت از چیزی است که متعلق به لطف باشد، بدون اعتبار ظهور و عدم ظهور در آن، لذا بهاء به وسیله جمال احاطه شده و در آن محاط است.